یار پنهان

گفتم که خدا مرا مرادی بفرست            توفان زده‏ ام مرا نجاتی بفرست

فرمود که با زمزمه یا مهدی                    نذر گل نرگس صلواتی بفرست

دیدار یار

از همان سن کودکی و نوجوانی علاقه خاصی به امام زمان(عج) داشت.

می گفت: من دوست دارم امام زمانم (عج ) از من راضی باشد.

نماز امام زمان(عج) را همیشه می خواند.

صورت امیر را زنبور نیش زده بود. به حالت بدی متورم شده بود، اما اصرار داشت در مراسم تشییع شهید نوژه شرکت کند. وقتی از مراسم برگشت دیدم جای نیش زنبور خوب شده است.

ازش پرسیدم چه شده: 

ادامه مطلب ...

رمان مذهبی

نجات از یخبندان (قسمت3)

فرمودند: ماشین شما در راه نمی ماند، حرکت کن.

گفتم: ماشین شما کجاست، می خواهید من به شما کمکی بدهم؟

فرمودند: من به کمک شما احتیاج ندارم. 

ادامه مطلب ...

دیدار مهدی(عج)

گفتم شبی به «مهدی»،اذن نگاه خواهم

بهر وصال رویت،سوی تو راه خواهم

گفتا: که زادِ راهم، ترک گناه باشد

من عاشقان خود را، پاک از گناه خواهم 

ادامه مطلب ...